10%تخفیف

حسین کامل در روستای العوجه یکی از توابع تکریت، واقع در شمال بغداد به دنیا آمد. در این روستا، به دلیل اینکه مسیر کاروان‌ها بوده، آمیزه‌ای از نژادها و اقوام گوناگون، برخی قبایل یهودی، راهزنان و بادیه‌نشین‌ها زندگی می‌کنند. اهالی سامرا حاضر نیستند با تکریتی‌ها مراوده‌ای داشته باشند؛ زیرا آن‌ها را افرادی بدمعامله و پرمدعا می‌دانند.

قیمت 18,900 تومان

نمایشگر تمام صفحه محتوا

موجود

اشتراک 0دیدگاه 11 بازدید

حسین کامل در روستای العوجه یکی از توابع تکریت، واقع در شمال بغداد به دنیا آمد. در این روستا، به دلیل اینکه مسیر کاروان‌ها بوده، آمیزه‌ای از نژادها و اقوام گوناگون، برخی قبایل یهودی، راهزنان و بادیه‌نشین‌ها زندگی می‌کنند. اهالی سامرا حاضر نیستند با تکریتی‌ها مراوده‌ای داشته باشند؛ زیرا آن‌ها را افرادی بدمعامله و پرمدعا می‌دانند. تکریت، روستایی به نام العوجه دارد و عراقی‌ها درباره آن می‌گویند: «عدله می‌خواستیم… عوجه نصیب ما شد.» آن‌ها هر زمان که بخواهند ناامیدی خودشان را از کسی یا چیزی نشان دهند، این ضرب‌المثل را به یاد می‌آورند. زمانی که تکریت، روستایی کوچک و فقیر بود، عوجه، منطقه‌ای محروم و نگون‌بخت به شمار می‌آمد. حسین کامل در هفدهم اکتبر ۱۹۵۴ در یک خانواده سنی مذهب معمولی، منتسب به قبیله «البیجات» متولد شد. بهترین سال‌های زندگی‌اش را در کوچه‌های العوجه که به گفته یکی از نزدیکانش، کانون شرارت بود، سپری کرد. حسین کامل، مایحتاج خود را از فروشگاه‌ها و منازل مردم سرقت می‌کرد. همیشه میله‌ای آهنی همراه داشت که با آن سگ‌ها را دور می‌کرد. زمانی که وارد شهر تکریت می‌شد، میله آهنی را از زیر دشداشه‌اش قایم می‌کرد. نخستین‌باری که با خود سلاح حمل کرد، ده ساله بود. یکی از نزدیکانش می‌گوید: خانم مدیر یکی از مدارس تکریت، تعریف می‌کرد: «حسین کامل، ساقه‌های درختان خرما و ریشه‌های گون را جمع می‌کرد، آنگاه آتشی بر می‌افروخت و با همکلاسی‌هایش که از مدرسه گریخته بودند، اطراف آتش حلقه می‌زدند. او میله آهنی را در آتش گداخته فرو می‌کرد و هرگاه گاوی یا چهارپایی از آن نزدیکی عبور می‌کرد، این میله را به شکم یا پشت آن چهارپا می‌چسباند.» در مدرسه، بیشتر از دیگر شاگردان با معلم قرآن که مردی مسن بود، برخورد پیدا می‌کرد. حسین کامل، ماری را شکار می‌کرد، آنگاه به طرف معلم می‌انداخت. این حرکت نوعی شرارت به شمار می‌رفت. افزون بر این، وی به خاطر کثرت مشکلاتش با اهالی روستا، با مادر و برادرانش هم بدرفتاری می‌کرد. او ذاتا به شقاوت و بی‌رحمی گرایش داشت و به علت مشکلات اقتصادیی که پدر، مادر، سه برادر و چهار خواهر او از آن رنج می‌بردند، در دوره ابتدایی ترک تحصیل کرد و با عموهایش حرفه غارت و دزدی را در پیش گرفت.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “قراردادها و نیرنگ ها”
لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید