30%تخفیف

وقتی به این فکر می کرد که فلش را از الیاس دزدیده، از خودش می ترسید. کنجکاوی امانش را بریده بود. احساس کرده بود برداشتن فلش بهتر از خیال پردازی است. این که دائم تصور کند چیزی مربوط به مهتاب در آن فلش لعنتی است تمام انرژی اش را خالی می کرد.

قیمت 56,000 تومان

نمایشگر تمام صفحه محتوا

موجود

اشتراک 0دیدگاه 14 بازدید

وقتی به این فکر می کرد که فلش را از الیاس دزدیده، از خودش می ترسید. کنجکاوی امانش را بریده بود. احساس کرده بود برداشتن فلش بهتر از خیال پردازی است. این که دائم تصور کند چیزی مربوط به مهتاب در آن فلش لعنتی است تمام انرژی اش را خالی می کرد. این همان فلشی بود که دائم بین مهتاب و الیاس دست به دست می شد. فقط همین نبود؛ الیاس در هر فرصتی که گیر می آورد سر میز مهتاب بود و مشغول گپ وگفت بیخود! معلوم نبود چه توی سرش می گذشت. همهٔ سرگرمی اش هم توی این فلش بود. هر بار ارسلان وارد اتاق ترجمه می شد، الیاس یا فلش را از جایش می کشید، یا
صفحهٔ مانیتور را می چرخاند.
دزدیدن فلش خیلی زمان برد. باید منتظر رفتن مترجم پیر می شد و بعد صبر می کرد وقت شورای تیتر برسد. هر روز عصر، همان موقع ها، اعضای شورای تیتر که پنج یا شش نفر شامل دبیر سرویس یا گاهی خبرنگاران کارکشته بودند دور میز وسط تحریریه جمع می شدند و سر این که کدام تیتر اول بیاید و کدام ها گوشوارهٔ صفحه را پر کند یا اصلا تیتر یک را چطور بنویسند باهم چانه می زدند. الیاس هم به عنوان دبیر سرویس عربی می آمد پشت میز، سمت راست سفیری می نشست و گاهی کارش با او به پچ پچ می کشید.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “سفر به آتش”
لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید