30%تخفیف

در ابتدای کتاب نثری از منصور ستاری آمده که در آن خود را معرفی می کند اما این معرفی، روایتی است که در پایان ناتمام می ماند.

قیمت 28,000 تومان

نمایشگر تمام صفحه محتوا

موجود

اشتراک 0دیدگاه 24 بازدید

در ابتدای کتاب نثری از منصور ستاری آمده که در آن خود را معرفی می کند اما این معرفی، روایتی است که در پایان ناتمام می ماند. در سطرهای پایانی این متن می خوانیم: «من یک برادری دارم به نام محمد پسر بسیار خوبی است. یک انسان واقعا خاص. الان هم هیچ چیز ندارد، اما همه چیز دارد. تمام دارایی اش دو ریال نمی ارزد، اما آدم بسیار خوبی است. او عالم را دارد. او یکبار آمد نشست به حرف زدن که شما نمی دانید این سید ـ امام خمینی ـ چه سید خوبی است. تعریف می کرد. می گفت وقتی آقا را از قم سوار ماشین کردند که ببرند، در راه که می روند، وقت نماز می شود. همان موقع ماشین خراب می شود آقا پیاده می شود و می گوید حالا ماشین چه شده است؟ می گویند خراب است و باید درستش کنیم. آقا می رود می ایستد به نماز.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “روایت ناتمام”
لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید