30%تخفیف

«حماسه یاسین» خاطرات سید محمد انجوی نژاد، از دوران هشت سال دفاع مقدس است. «دم‌دمای غروب بود؛ دقیقاً روز ۱۸ مهرماه سال ۱۳۶۵. اتوبوس‌ها، گل‌مالی و استتارشده، آمدند و ما پنجاه نفر سوار شدیم. هیچ‌کس از مقصد خبر نداشت. بازار شایعه داغ بود. عده‌ای می‌گفتند حمله است؛ اما ظواهر، نشانی از حمله نداشت. عده‌ای می‌گفتند […]

قیمت 52,500 تومان

نمایشگر تمام صفحه محتوا

موجود

اشتراک 0دیدگاه 15 بازدید

«حماسه یاسین» خاطرات سید محمد انجوی نژاد، از دوران هشت سال دفاع مقدس است. «دم‌دمای غروب بود؛ دقیقاً روز ۱۸ مهرماه سال ۱۳۶۵. اتوبوس‌ها، گل‌مالی و استتارشده، آمدند و ما پنجاه نفر سوار شدیم. هیچ‌کس از مقصد خبر نداشت. بازار شایعه داغ بود. عده‌ای می‌گفتند حمله است؛ اما ظواهر، نشانی از حمله نداشت. عده‌ای می‌گفتند […]

«حماسه یاسین» خاطرات سید محمد انجوی نژاد، از دوران هشت سال دفاع مقدس است. «دم‌دمای غروب بود؛ دقیقاً روز ۱۸ مهرماه سال ۱۳۶۵. اتوبوس‌ها، گل‌مالی و استتارشده، آمدند و ما پنجاه نفر سوار شدیم. هیچ‌کس از مقصد خبر نداشت. بازار شایعه داغ بود. عده‌ای می‌گفتند حمله است؛ اما ظواهر، نشانی از حمله نداشت. عده‌ای می‌گفتند لشکر منطقۀ جدیدی را تحویل گرفته،‌ می‌خواهیم برویم گشت و پاکسازی؛ اما برای این کار هم پنجاه نفر زیاد بود. از دوروبر جاده فهمیدیم که به سمت خرمشهر می‌رویم. از دور، آسمان خونین‌رنگ خرمشهر، که رو به تاریکی می‌رفت، نمودار شد. داخل شهر که شدیم، غربت شهر و بوی تازۀ خون شهدا آمیخته با بوی باروت، همه را منقلب کرد. زمزمۀ «کجایید ای شهیدان خدایی» پیچید. به گلزار شهدا رسیدیم. دلم بدجوری گرفته بود. عکس شهدا از جلوی چشم رژه می‌رفتند؛ شهدای کربلای ۳،‌ کربلای ۱، والفجر ۸،‌ میمک، بدر، جزیره و…، حیدری، تناکی، شمس‌آبادی، حسین‌زاده، محمودی، جان‌پناه، سیدی،‌ تبادکانی، هروی، راسخی و… »

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “حماسه یاسین”
لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید