10%تخفیف

لینک کوتاه :
https://ketabestanmarefat.ir/?p=22060
روزگاری بوده است که آینههای پی درپی روزهای سرد زمین را در تابش خورشیدهای مکرر غرقه میکردند،
اما چیزی نمی گذرد که آینهها یک یک شکست میگیرند و یاد خورشید در خردههای آینده بر زمین می ماند؛
چیزی نمیگذرد که در نبود آینهها خورشید فراموش میشود و روی در خفا میکند؛
چیزی نمیگذرد که لاجرم تنها راه ما به خورشید از این پارههای آینه راست میشود.
«به مجنون گفتم زنده بمان؛ کتاب همت» روایتهایی است دربارهٔ محمد ابراهیم همت؛ از چشم کسانی که او را دیدهاند.
لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید
موارد مرتبط
من محافظ حاج قاسمم
بدون امتیاز
0 رای
50,000 45,000 تومان
دلهره های آخرین خاکریز
بدون امتیاز
0 رای
230,000 207,000 تومان
من در رقه بودم
بدون امتیاز
0 رای
149,000 134,100 تومان
یادگاران 27:علی اکبر ابوترابی
بدون امتیاز
0 رای
20,000 18,000 تومان
فرمانده من
بدون امتیاز
0 رای
50,000 45,000 تومان
باغ حاج علی
بدون امتیاز
0 رای
113,000 101,700 تومان
تو جای همه آرزوهایم
بدون امتیاز
0 رای
60,000 54,000 تومان
مرد
بدون امتیاز
0 رای
120,000 108,000 تومان
ناگرا
بدون امتیاز
0 رای
70,000 63,000 تومان
هفت خان شستن
بدون امتیاز
0 رای
45,000 40,500 تومان
دیپورت
بدون امتیاز
0 رای
85,000 76,500 تومان
دل نوشته های شهدایی
بدون امتیاز
0 رای
35,000 31,500 تومان
گلستان یازدهم
بدون امتیاز
0 رای
175,000 157,500 تومان
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.