نوروز سال ۱۳۶۱ مصادف بود با عیدِ اولِ امیر. داشتم خانه را برای آمدن مهمانهای پسرم آماده میکردم. همانهایی که آرزو داشتم در عروسیاش بیایند نه در اولین عید نبودنش.
قیمت 28,000 تومان
موجود
نوروز سال ۱۳۶۱ مصادف بود با عیدِ اولِ امیر. داشتم خانه را برای آمدن مهمانهای پسرم آماده میکردم. همانهایی که آرزو داشتم در عروسیاش بیایند نه در اولین عید نبودنش.
دلم این روزها برای امیرم تنگتر شده بود. بیشتر از همیشه، آرزو داشتم یکبار دیگر او را در آغوش میگرفتم. دلم برای خندهها و شوخیهایش لک زده بود. حس و حال عجیبی داشتم نمیدانم چون عید پسرم بود حالم طور دیگری بود یا به خاطر دلیل دیگری….
هنوز آغازین لحظات روز اول عید بود که محمود از راه رسید. همه تعجب کردند. تعجب از این که چرا حالا که وقت عملیات است او برگشته. تا اورا دیدم حسی در دلم گفت باید خودم را قرص بگیرم برای شنیدن یک خبر ناگوار…
ماجرای صد سال پایداری بانو خدیجه طلعت را در کتاب بانوی قرن بخوانید.
برای فرستادن دیدگاه، باید وارد شده باشید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.