چه در کتابها و چه در زندگی واقعی حضور موجودات زنده میتواند مسیر هر قصهای را به سمتی دیگر بکشاند،
در داستانهای ویلیام فاکنر هم این حضور بسیار پررنگ و حتی جهتدهنده است.
فاکنر که در نقل قولی با صراحت نسبت به خودش گفته بود:
«من کشاورزیام که در اوقات فراغتم داستان می نویسم.»،
در مجموعهداستان اسبها و آدمها به بازتاب حضور حیوان اسب در زندگی روستایی و زیستن در فضای خارج از فضای شهری میپردازد.
گاه اسب میتواند نمادی از قدرت و امیدواری در داستانهای او باشد، درحالی که خودش در واقعیت به شدت از این حیوان ترس و حتی وحشت دارد.
از آنرو انگار ویلیام فاکنر آدمها را در این مجموعهداستان مقابل ترسهایشان مینشاند.
تکنیک فاکنر در نوشتن هر کدام از این داستانها قابلتأمل بود.
داستان مهم اسبهای خالدار که به گفتۀ مترجم به مدت ۱۵ سال ذهن فاکنر را درگیر نوشتن کرده بود در چهار متن متفاوت منتشر شد.
این چهار متن هر کدام برداشتی کوتاه و بلند از داستان اصلیاش بودند و در پارههایی مختلف منتظر شدهاند.
داستانهای این مجموعه گاه از حالت روایت خطی خارج میشوند و راوی با پیچیدگی ذهنی شخصیتهای داستانش رخدادها را پیش میبرد و یا حتی رقم میزند.
احمد اخوت مترجم توانمند و مسلط به تکنیکهای نوشتاری فاکنر،این داستانها را به فارسی ترجمه کرده است.
برای فرستادن دیدگاه، باید وارد شده باشید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.