رمان «رؤیا» از مجموعۀ عاشقانههای کلاسیک، نوشتۀ امیل زولا، نویسندۀ جریانساز فرانسوی (1840-1902) شانزدهمین اثر در مجموعۀ روگن ماکار است که در سال 1888 منتشر شد.
این اثر عاشقانهای جذاب است که در پسزمینۀ یک شهر با کلیسایی جامع میگذرد، شهری خوابگرفته و بیروح در شمال فرانسه.
داستان حول محور آنجلیک ماری، دختری یتیم، میچرخد که توسط خانوادهای به فرزندی پذیرفته شده است.
آنجلیک رؤیای این را دارد که توسط یک شاهزادۀ دلفریب پیدا کند و تا ابد با خوشبختی زندگی کند، دقیقاً مانند قدیسان و شهدایی که تحسینش میکند.
رویای او زمانی محقق میشود که عاشق نجیبزادهای به نامِ فلیسین اوتکور میشود.
او آخرین بازماندۀ خانوادهای اصیل و شوالیه است و طبیعتاً ازدواج او با دختری یتیم و بیاصلونسب به مذاق بسیاری، از جمله خانوادهاش، خوش نمیآید.
آنها موانع را پشتسر میگذارند، با تکیه بر معصومیت و فضیلتهای آنجلیک، اما آیا زندگی روی خوش به آنها نشان میدهد یا تراژدی رخ میدهد و پایانِ خوش آنجلیک رقم نمیخورد؟
امیل زولا، رماننویس و منتقد برجستۀ فرانسوی، بهخاطر سبک نوشتاری متمایز و اثرش بر مکتب طبیعتگرایی ادبی شهرت دارد.
زولا از زوایای متعدد به موضوعات، رویدادها و درونمایهها مینگریست. او در میان معدود نویسندگان همعصر خود است که رویکردی چندبُعدی و لایهلایه به مسائل داشت.
او از مهمترین شخصیتهای ناتورالیسم یا طبیعتگرایی بود.
زولا معتقد بود که زندگی را بهطور عینی به تصویر میکشد و اغلب جنبههای تاریکتر وجود انسان را بررسی میکرد.
برای فرستادن دیدگاه، باید وارد شده باشید.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.