19%تخفیف

حتماً تابه‌حال داستان‌هایی دربارۀ نویسندگان بزرگ یا کتاب‌های مشهوری شنیده‌اید که در زمان خودشان کسی آن‌ها را نمی‌شناخت و پس از مدت‌ها و با تغییر شرایط، جامعه ارزش واقعی آن‌ها را فهمیده است. این همان اتفاقی است که برای کتاب «تام سایر» افتاد! این کتاب در ابتدای انتشارش استقبال چندانی را به همراه نداشت، اما در نهایت به پرفروش‌ترین اثر «مارک تواین» تبدیل شد.

قیمت 186,300 تومان

نمایشگر تمام صفحه محتوا

موجود

اشتراک 0دیدگاه 13 بازدید

حتماً تابه‌حال داستان‌هایی دربارۀ نویسندگان بزرگ یا کتاب‌های مشهوری شنیده‌اید که در زمان خودشان کسی آن‌ها را نمی‌شناخت و پس از مدت‌ها و با تغییر شرایط، جامعه ارزش واقعی آن‌ها را فهمیده است. این همان اتفاقی است که برای کتاب «تام سایر» افتاد!

این کتاب در ابتدای انتشارش استقبال چندانی را به همراه نداشت، اما در نهایت به پرفروش‌ترین اثر «مارک تواین» تبدیل شد.

داستان دربارۀ پسری شرّ و خیال‌پرداز به نام تام سایر است که با عمه و برادرناتنی‌اش زندگی‌ می‌کند. تام در مدرسه شیطنت می‌کند و در زمان‌هایی که بیرون از مدرسه است هم با دوست‌هایش مشغول گشت‌وگذار است. او با دختری به نام «بِکی» دوست می‌شود، اما بعد از مدتی ارتباط این دو به‌هم می‌خورد و همین اتفاق سبب آشنایی او با «هاکلبری فین» می‌شود؛ شخصیت مکمّل این داستان که مارک تواین، قسمت دوم این کتاب را به نام او گذاشت و در آن، داستان زندگی او را روایت کرد.

تام و هاک یک شب در بین شیطنت‌هایشان، به‌طور اتفاقی شاهد قتل مردی به نام دکتر رابینسون به دست جو سرخپوسته هستند. آن‌ها وحشت می‌کنند و قسم می‌خورند که این راز هرگز فاش نشود. اما ماجرا به این شکل باقی نمی‌ماند.

جو سرخپوسته مردی دائم‌الخمر به نام آقای پاتر را مقصر ماجرا معرفی می‌کند و وقتی کار به محاکمه و صادر کردن حکم اعدام او می‌رسد، تام نمی‌تواند دربرابر وجدانش ساکت بنشیند؛ بنابراین تصمیم می‌گیرد برای نجات او کاری بکند.

یکی از حواشی و حقایق جالبی که دربارۀ این کتاب مشهور وجود دارد این است که خود مارک تواین اعلام کرده بود که خیلی از اتفاقات این کتاب واقعی هستند و کارکتر تام، ترکیبی از زندگی و شخصیت سه نفر از دوستان دوران کودکی‌اش است!

در ادامه برشی از این کتاب را می‌خوانیم:

«تام تصمیمش را گرفته بود. احساس می‌کرد پسری طردشده و تنهاست. هیچ‌کس دوستش نداشت. با این‌که می‌خواست پسر درستکاری باشد، اما آن‌ها بالاخره مجبورش کرده بودند خلافکار شود.

وقتی چیزی آن‌ها را راضی نمی‌کرد به‌جز خلاص شدن از شرّ او، باشد! او هم می‌رفت و گم و گور می‌شد. شاید بعداً از این‌که مجبور به این کارش کرده بودند پشیمان می‌شدند. وقتی در جادۀ علف‌زار می‌رفت، صدای زنگ مدرسه را از دور شنید.

فکر کرد که دیگر هرگز این صدای آشنا و قدیمی را نمی‌شنود و هق‌هق گریه کرد. درست در همین موقع دوست جون‌جونی‌اش جو هارپر را دید که به طرفش می‌آید. چشم‌های جو قرمز بودند و ظاهراً دل پردردی داشت.

انگار آن‌ها دو روح بودند اما یک فکر در سر داشتند. تام در حالی که با سر آستینش چشمانش را پاک می‌کرد، هق‌هق‌کنان دربارۀ تصمیمش برای فرار از خانه و کاشانه‌ای که با او نامهربان بود و آواره شدن در این دنیای بزرگ صحبت کرد. بعد هم گفت که امیدوار است جو هیچ‌وقت او را فراموش نکند.»

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “تام سایر”
لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید