0دیدگاه
84 بازدید
اشتراک
لینک کوتاه :
https://ketabestanmarefat.ir/?p=11972
بریدهای از کتاب بدو دجله بدو:
عراق کشور دجله بود و بغداد شهر دجله. دجله مثل ماری از بالا تا پایین شهر خزیده بود؛ مثل پیچک روی دیوار؛ مثل زنجیر نازک گردنبندی که روی گردن دوشیزه جوانی پیچیده و زیباترش کرده بود. یاد حرف آدمهایی افتادم که در زمان صدام و با هزار مکافات راهی زیارت کربلا شده بودند. بغداد نقطه حساس سفر بود. گلی بود که جلاد توی مشتش داشت و نمیخواست چشم ایرانی جماعت به آن بیفتد. تمام مسیری که اتوبوسهای زائران ایرانی از بغداد گذر میکرد، پردهها باید کشیده بود و سرک کشیدن و دزدگی نگاه کردن به عروس صدام گناهی بود نابخشودنی. من اما حالا بعد از بیست و اندی سال خیرهخیره به رخ این عروس زل زده بودم!
برای فرستادن دیدگاه، باید وارد شده باشید.
لطفا برای ارسال یا مشاهده تیکت به حساب خود وارد شوید
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.