این کتاب ماجرای خاطرات کره‌اسبی است که در اصطبل یک خانه‌ی بزرگ روستایی زندگی می‌کند. خاطراتی درباره‌ی سواری دادن او به بچه‌های جورواجور از کابوی گرفته تا سرخ‌پوست. او آن‌قدر به این و آن سواری داده که دیگر با همان نگاه اول می‌فهمد که بچه‌ای، سوارکار می‌شود یا نه. از نظر او بعضی‌ها استعدادش را ندارند و نمی‌توانند سوارکار شوند چون باید درست روی زین بنشینند و با ریتم مناسب بدنشان را حرکت بدهند. بعضی‌ها استعدادش را دارند؛ اما بعضی‌ها هم نابغه‌اند و انگار سوارکاری در خونشان است و همان بار اول کلی چیز یاد می‌گیرند.

ماجراهای «من بیچاره کره‌ اسبم و هیچ‌ کاره» ماجراهای سوارکاری این آدم‌های جورواجور و اتفاقاتی‌ست که طی سوارکاری با آن روبه‌رو می‌شوند.